
دختر جوانی در میانهی زندگی آرامش، پس از سالها ناگهان متوجه میشود که والدین واقعیاش، پدر و مادر فعلی او نیستند، زندگی آرام حاجی بازاری سالخوردهای که خانوادهای سنتی و صمیمی دارد، ناگهان به واسطهی یک گذشتهی رازآلود و توطئههای دیگران، دستخوش اختلاف شده و فرزندانش به جان هم میافتند، دو دوست قدیمی که قرار است فرزندانشان با هم ازدواج کنند، ناگهان بر سر مشکلات مالی با هم درگیر میشوند و همهی قرار و مدارها به هم میریزد، پدر مقتدر یک خانوادهی شهری مدتی است که با فرزند جوانش که میخواهد ره صدساله را یک شبه طی کند، به اختلاف خورده است، پدر سختگیر خانواده بعد از مرگ تک پسرش، در پی گرفتن کفالت نوههای خویش از عروس مظلوم خود است...
شهید حسین خرازی نقل می کرد: ﻭﻗﺘﯽ تو جبهه ﻫﺪﺍﯾﺎﯼ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﺩﺭ ﻧﺎﯾﻠﻮﻥ ﺭﻭ ﺑﺎﺯﮐﺮﺩﻡ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﯾﮏ ﻗﻮﻃﯽ ﺧﺎﻟﯿﻪ ﮐﻤﭙﻮﺗﻪ ﮐﻪ ﺩﺍﺧﻠﺶ ﯾﮏ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﺳﺖ.
ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ:
ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﺳﻼﻡ، ﻣﻦ ﯾﮏ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﺩﺑﺴﺘﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﻢ. ﺧﺎﻧﻢ ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻤﮏ ﺑﻪ ﺭﺯﻣﻨﺪﮔﺎﻥ ﺟﺒﻬﻪ ﻫﺎﯼ ﺣﻖ ﻋﻠﯿﻪ ﺑﺎﻃﻞ ﻧﻔﺮﯼ ﯾﮏ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﻫﺪﯾﻪ ﺑﻔﺮﺳﺘﯿﻢ. ﺑﺎ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺭﻓﺘﻢ ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺑﻘﺎﻟﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﺑﺨﺮﻡ. ﻗﯿﻤﺖ ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﻫﺎ ﺭﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ، ﺍﻣﺎ ﻗﯿﻤﺖ ﺁﻧﻬﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﮔﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩ، ﺣﺘﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﮔﻼﺑﯽ ﮐﻪ ﻗﯿﻤﺘﺶ 25 ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺍﺭﺯﺍﻥ ﺗﺮ ﺑﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﺨﺮﻡ.
ﺁﺧﺮ ﭘﻮﻝ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺳﯿﺮﮐﺮﺩﻥ ﺷﮑﻢ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﻢ ﻧﯿﺴﺖ. ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﮐﻨﺎﺭﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﺑﺎ ﺩﻗﺖ ﺍﻥ ﺭﺍ ﺷﺴﺘﻢ ﺗﺎ ﺗﻤﯿﺰﺗﻤﯿﺰﺷﺪ. ﺣﺎﻻﯾﮏ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﺩﺍﺭﻡ، ﻫﺮﻭﻗﺖ ﮐﻪ ﺗﺸﻨﻪ ﺷﺪﯾﺪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﺁﺏ ﺑﺨﻮﺭﯾﺪ ﺗﺎﻣﻦ ﻫﻢ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﺸﻮﻡ ﻭ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﻪ ﺟﺒﻬﻪ ﻫﺎ ﮐﻤﮑﯽ ﮐﻨﻢ.
ﺑﭽﻪ ﻫﺎﺗﻮ ﺳﻨﮕﺮﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺁﺏ ﺗﻮﯼ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﻧﻮﺑﺖ ﻣﯽﮔﺮﻓﺘﻨﺪ، ﺁﺏ ﺧﻮﺭﺩﻧﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﺭﯾﺨﺘﻦ ﭼﻨﺪ ﻗﻄﺮﻩ ﺍﺷﮏ ﺑﻮﺩ...
رسم سوغاتی خریدن شاید در هیچ ملتی به اندازه ایران زمین از اهمیت بسزایی برخوردار نباشد، اما متأسفانه این سوغاتها به جای اینکه معرف آداب و رسوم، ترویج محصولات فرهنگی و سنتی آن شهر باشد، به سمت و سوی ترویج فرهنگ غرب سوق یافته است.
فارس نوشت ؛به طور مثال وقتی به استان مازندران یا گیلان به عنوان یکی از سرسبزترین استانهای کشور سفر میکنید، علاوه بر صنایع دستی، سنتی و عروسکهای محلی استان و شهرستانهای مربوطه، همانند زیتون و ترشی، در قفسه مغازهها محصولات فرهنگی را مشاهده میکنید که نه تنها با فرهنگ این مرز و بوم سنخیتی ندارند بلکه کاملاً ترویج دهنده فرهنگ غرب است.
جریان اهل بیت (علیهمالسلام) در طول تاریخ شرایط متفاوتی را درک کرده است. زمانی با به حاشیه رفتن امیرالمؤمنین (علیهالسلام) دست اهل بیت (علیهمالسلام) از جریان حاکمیت کوتاه شد و زمانی با خیانت یاران، امام حسن (علیهالسلام) مجبور به صلح با معاویه شد و دوره ای دیگر با در خطر قرار گرفتن کیان اسلام سید الشهدا (علیهالسلام)، رفتن به مسلخ را برگزید. اما آنچه حائز اهمیت است این است که اهلبیت (علیهمالسلام) در هیچ دوره ای خود را خالی از تکلیف ندیده و در هر زمانی به فراخور شرایط هدف و خط سیری را برای خود برگزیدند.
در خیابانها ی شهر که قدم میزنی شاید مدلهای مختلف پوشش افراد بیش از گذشته توجه آدمی را به سوی خود جلب میکند. شاید بتوان به جرأت گفت که امروزه مهمترین و داغترین گپهای متداول بین جوانان و نوجوانان نوع آرایش مو، لباس، کفش و... شده که متأسفانه به دغدغه فکری آنان هم تبدیل شده است.
عکسی که می بینید، احتمالا در بهار 1361 و در خوزستان گرفته شده است. نوجوان بسیجی در سنگر موسوم به حفره روباهی، که معمولا در خط آتش حفر می شود، مشغول قرائت قرآن است.
هیچ شکی نیست که این قرائت، مقبول ترین قرائت ها است به درگاه حضرت حق(جل و علا). قرائتی که در نزدیک ترین حالات یک بنده، آن هم نوجوان و کم گناه، و در نزدیک ترین مکان به آسمان، یعنی میدان جهاد فی سبیل الله، انجام می شود. کاش قسمت و روزی ما هم قرار گیرد.