امّت سلمان

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
نویسندگان
آخرین نظرات

۱۰ مطلب در شهریور ۱۳۹۳ ثبت شده است

روز ۲۷ شهریورماه، روز درگذشت استاد سید محمد حسین شهریار در تقویم کشورمان به نام روز ملی شعر و ادب فارسی و روز بزرگداشت مقام استاد شهریار نامگذاری شده است که این روز بهانه‌ای شد تا به بخشی از زندگانی این شاعر گرانقدر و بزرگ تبریزی بپردازیم.

شهریار در سال ۱۲۸۵ خورشیدی در شهر تبریز متولد شد. شهریار دوران کودکی را در روستای مادری، "قیش قورشاق" و روستای پدری "خشکناب" در بخش "قره‌چمن" آذربایجان ایران سپری کرد. پدرش حاج میرآقا خشکنابی نام داشت که در تبریز وکیل بود. شهریار پس از پایان سیکل (راهنمایی) در تبریز، در سال ۱۳۰۰ برای ادامه تحصیل از تبریز عازم تهران شد و در مدرسه دارالفنون تا سال ۱۳۰۳ و پس از آن در رشته پزشکی ادامه تحصیل داد.

این شاعر معاصر کشورمان به ‌سال ۱۳۱۵ در بانک کشاورزی، استخدام و پس از مدتی به تبریز منتقل شد. در سال‌های ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۰ اثر مشهور خود "حیدربابایه سلام" را سرایید. گفته می‌شود منظومه حیدربابا به ۹۰ درصد از زبان‌های جهان، ترجمه و منتشر شده ‌است. در تیر ۱۳۳۱، مادرش در گذشت. در مرداد ۱۳۳۲ در تبریز با یکی از بستگان خود به‌نام "عزیزه عبد خالقی" ازدواج کرد که حاصل این ازدواج سه فرزند و دو دختر به نام‌های شهرزاد و مریم و یک پسر به نام هادی می‌شود.

شهریار پس از انقلاب ۱۳۵۷ شعرهایی در مدح نظام جمهوری اسلامی ایران سرود. وی در روزهای آخر عمر به‌ دلیل بیماری در بیمارستان مهر تهران بستری شد و پس از فوت در ۲۷ شهریور ۱۳۶۷ پس از حدود هشتاد سال عمر به سرای جاودان شتافت و بنا به وصیت خود در مقبرةالشعرای تبریز به خاک سپرده شد.

او چگونه شهریار شد؟

از بررسی عقاید و اندیشه‌ها و نیز اشعار و نوع زندگی این شاعر بزرگ چنین بر می‌آید که آنچه شهریار را از دیگران ممتاز می‌سازد، برخورداری از برخی کمالات و خصوصیات فکری و اعتقادی و اخلاقی وی است.

سید محمد علی جمال زاده، وقتی با آثار دوران اولیه آفرینش‌های استاد شهریار روبه رو شده بود، درباره آنها نوشت:" از ۱۱۷ بیت قطعه سرتا پا لطف و ذوق و وجد شهریار، هیچ یک را سست و ضعیف نیافتم، بلکه هر یک را از دیگری بهتر، شیواتر، وزین تر و پرمعنی تر دیدم و بر طبع این شاعر تبریزی که مایه افتخار زبان فارسی شده است از جان و دل، آفرین خواندم و وجود چنین شاعر و شاعرهایی را بهترین وسیله ترویج زبان فارسی و روح ایرانی در داخل و خارج تشخیص دادم."

استاد مهرداد اوستا می نویسد: "بی تردید در میان سخن وران روزگار از طلوع شعر دری که با سلطان شاعران رودکی سمرقندی آغاز می‌شود، تاکنون کمتر شاعری به روزگار خویش به نام و آوازه‌ای همچون شهریار دست یافته است . . ."( کیهان فرهنگی، ش ۲، ص ۱۲).

از سوی دیگر، اشعار شهریار نه تنها قلوب ایرانیان را به تسخیر درآورده، بلکه قلمروی وسیع از نفوذ و رواج در خارج از مرزهای ایران زمین برای خود فراهم کرده است، اما باید درخصوص رازهای این توفیق در آثار شهریار تامل کرد و از خود پرسید، دلیل این امر چیست.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۳ ، ۲۲:۰۱

فضای مجازی دربردارنده ی فرصت های زیادی است که خیلی اوقات از آن غفلت می شود. این فضا تنها برای سرگرمی نیست. شاید خیلی از ما ندانیم که در شبکه های اجتماعی گروه هایی هستند که بحث های علمی و تخصصی را به طور جدی پیگیری می کنند. یکی از این گروه ها فرهنگخانه است.

یک گروه وایبری با صد نفر عضو که همگی از چهره های شناخته شده ی فرهنگی کشور هستند. نکته ی جالب توجه آن است که این گروه وایبری هر شب با موضوع دغدغه های فرهنگی جامعه، یک مناظره در قالب میزگرد مجازی برگزار می کند. آنچه در ذیل می آید مشروح آخرین مناظره وایبری گروه مذکور است.

الهام دهقان، خبرنگار و فعال شبکه های اجتماعی: از گذشته پرسش کنایه آمیزی که همواره از سوی برخی مردان مطرح میشد این بود که چرا خانم‌ ها برای بیرون آمدن از خانه، بیشتر وقت شان را صرف آراستن می کنند، اما حالا شماری از پسران مانند دختران آرایش می کنند. در بحث و مناظره ی وایبری امشب می خواهیم به این موضوع بپردازیم که علل گرایش پسران به الگوهای زنانه چیست؟

سید محسن میربهرسی ( معاون سابق پلیس فتا): پروفسور برناردلوییس، تیوریسین طرح تجزیه ایران در ارتباط با این بحث معتقد است در دو هزار سال گذشته هیچ کشورگشا یا نیروی خارجی ای نتوانسته بر زبان و فرهنگ ایرانی, اثرات بنیادی بگذارد که این از نشانه های فرهنگ برتر است و فرهنگ برتر همیشه بر فرهنگ فروتر چیرگی یافته است. تنها راه رویارویی با چنین فرهنگی نابود ساختن آن است. به نظرم ایجاد شیوه ای جدید اززندگی برای پسران و دختران از راهکارهای غرب برای استحاله ی فرهنگ ایرانی است. اما به یاد داشته باشیم اسلحه ای که در کمین نابودی فرهنگ ما نشسته، در اختیار ما هم میتواند باشد، ابزار شناسی بسیار مهم است.

اعظم خان آبادی(شاعر و فعال فرهنگی و رسانه ای): ضمن تشکر از فرمایشات جناب سرهنگ میربهرسی به نظرم میرسد گرایش پسران به سمت الگوهای زنانه ریشه های متعددی داردکه می شود از مهمترینش به فقدان الگوی مناسب فرهنگی در سیاست هایمان برای نسل جدید اشاره کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۳ ، ۲۱:۴۰

در این پدیده، دختر و پسر و یا زن و مرد مجرد به عنوان هم خانه با یکدیگر زندگی می کنند، بی آنکه میان آن ها پیوند زن و شوهری باشد. در دنیای غرب، با توجه به تغییر سبک زندگی و در کنار آن، افزایش فشارهای اقتصادی، به طور کلی میل به ازدواج شرعی و رسمی کاهش یافته و روابط، بیشتر بر پایه ارضای غرایز و آزمایش گونه شکل می گیرد.

 
در دنیای غرب بیرون رفتن فرزند بالغ از خانه و استقلال او و هرگز بازنگشتن به خانواده امری عادی تلقی می شود، اما در ایران پیوندهای خانوادگی همیشه وجود دارد و مشکل هم خانه ها وقتی آغاز می شود که یکی آهنگ بازگشت پس از تحصیل یا مأموریت را می کند.
 
در این موارد اغلب خانواده از هم خانه شدن فرزندشان با جنس مخالف اطلاعی ندارند و فشار اجتماعی ناشی از این سبک زندگی سبب می شود اغلب، این زوج های موقت خود را زن و شوهر معرفی کنند.
 
علی احمدی، وکیل و مشاور حقوقی خانواده در مورد این نوع ازدواج و پیامدهای حقوقی آن به دخت ایران می گوید: «چنین رابطه ای زنا تلقی می شود و فرزند ناشی از آن فاقد مشروعیت قانونی است، چون نسبت فرزندی او با پدر قابل اثبات نیست.»
 
در چنین مواردی اغلب زن به خاطر پرهیز از بی آبرویی به دنبال اثبات رابطه ابویت فرزند و والد نمی رود و حتی اگر ادعا کند که صیغه بوده است، در صورت انکار مرد، ادعای زن، به خاطر ثبت نبودن، قابل اثبات نیست.
 
در این میان فرزندان بی پدر و بی خانواده ای باقی می مانند که نه آن ها از والدین ارث می برند و نه والدین از آن ها. گرچه سایر حقوق این کودکان چون بقیه کودکان است، اما معمولاً کسی حضانت آنان را بر عهده نمی گیرد، مگر اینکه یک پروسه پیچیده قانونی طی شود. در این موارد سپردن حضانت به مادر محتمل تر است و زن چه از نظر روانی و چه از نظر حقوقی شکست خورده و بلاتکلیف باقی می ماند.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۳ ، ۲۱:۳۸

سینما، تلویزیون، تئاتر، موسیقی و... . همه ی این ها رسانه ها و محصولات رسانه ای هستند که امروزه هر انسانی بخش قابل توجهی از وقت روزانه ی خود را در ارتباط با این رسانه ها و محصولات رسانه ای می گذراند.

در علم ارتباطات گفته می‎شود که «ارتبــاط» و «تاثیـــر» لازم و ملزوم یکدیگرند. یعنی هرکجا شما با کسی یا چیزی ارتباط برقرار کنید، یک تاثیر گذاری وجود خواهدداشت. هم او می تواند بر شما تاثیر بگذارد و هم شما بر او. همچنین هرکجا تاثیرگذاری مطرح باشد، پای یک «ارتبـــاط» در میان است. یعنی اگر شما بخواهید بر کسی تاثیر بگذارید؛ لاجرم باید با او ارتباط برقرار کنید.
 
 بدان معنا که اگر انسان فیلم سینمایی را مشاهده کند یا مطلبی را در روزنامه بخواند یا اخبار شبکه ی تلویزیونی را نگاه کند؛ قطعاً یک تاثیرگذاری درمیان خواهد بود. ولو اینکه آن تاثیر، مقدار و اندازه اش یک درصد یا کمتر باشد، هیچگاه صفر درصد نیست! این مسئله به ما می گوید که چقدر در تولید یک محصول رسانه ای باید محتاط باشیم تا مبادا تاثیر سوئی بر ذهن مخاطب گذاشته شود.
 
 
مسائل ظاهری در تولید این محصولات چقدر مهم است؟
 
سوالی که وجود دارد این است که تصویری که مقابل چشم مخاطب قرار می گیرد چه قدر و چگونه روی روان او تاثیر می گذارد؟ به عنوان مثال اگر در یک فیلم سینمایی یک بازیگر لباس خاصی پوشیده است یا نوع خاصی از حجاب در او دیده می‎شود؛ چه مقدار در مخاطب اثرمی گذارد؟
 
در دهه ی ۵۰ میلادی(حدود ۶۰ سال پیش)، آزمایشی توسط فرانسوی ها صورت گرفت که در آن آزمایش، در یک سینما در حین پخش فیلم، تصویرخاصی(تصویر یک نوشابه و ساندویچ خاص) به صورت گذرا در اثناء فیلم به مخاطب نمایش داده می‏شد. مدت زمانی که این تصاویر مقابل چشم مخاطب قرار می‎گرفت بسیار کوتاه و در حد یک بیست و پنجم ثانیه بود.(یعنی چهارصدم ثانیه!) به طوری که اگر از بینندگان آن فیلم سوال می‎شد که شما در اثناء فیلم چنین تصویری دیده اید؛ پاسخشان منفی بود. چون این تصاویر تنها مدت بسیارکوتاهی (به صورت مکرر) مقابل چشم ایشان قرار گرفته بود. اما نتیجه ی آزمایش بسیار جالب بود. دیده می شد که مخاطبین پس از مشاهده ی آن فیلم از درب سینما بیرون می آمدند و از دکه های ساندویچ فروشی کنار سینما، همان نوع نوشابه و همان نوع ساندویچ را می خواستند! و این یعنی تاثیر پنهان!
 
شبیه این آزمایش توسط گروه های دیگری نیز انجام شده و به نتیجه ای مشابه همین نتیجه ختم شده است. مثلاً «جیمز ویکاری» که یک شرکت ساخت دستگاه پرتوافکن داشت؛ در سال ۱۹۵۷ یک دستگاه پرتو افکن ساخت که این دستگاه در سینما مورد استفاده قرار می‎گرفت. این دستگاه در اثناء پخش فیلم در هر ۵ ثانیه یک پیام تبلیغی را به مدت یک سه هزارم ثانیه مقابل چشم مخاطب قرار می داد. بیننده ای که فیلم را تماشا کرده بود به هیچ وجه به یاد نمی آورد که چنین تصویری را در فیلم دیده باشد؛ -چون مدت زمان مشاهده بسیار کوتاه بوده است- اما به سمت خرید آن محصول روی می آورد! بعدها در علم ارتباطات نام این تاثیرگذاری «درک فراآگاهانه»(Subliminal Perception) گذاشته شد.
 
این موارد نشان می‎دهد، تصویری که مقابل چشم یک بیننده قرار می‎گیرد چه مقدار بر انتخاب او تاثیر می گذارد. اگر در یک تئاتر یا یک فیلم سینمایی، شخصیتی از داستان، لباس خاصی پوشیده باشد، قطعاً آن نوع لباس و حجاب می تواند در انتخاب مخاطبین تاثیر بگذارد. اگر در یک نمایش تلویزیونی نوع خاصی از رفتار و گفتار به مخاطب نمایش داده شود، مخاطب تحت تاثیر قرار گرفته و الگو برداری می کند.
 
نظریه های دیگری مثل نظریه‎ی درگیری پایین(Low involvement theory) نیز وجود دارند که این مسئله را اثبات می کنند. بنابراین باید نسبت به این مسائل حساس بود. حتی جوامعی وجود دارند که در تولیدات فرهنگی-هنری شان نسبت به این مسئله غافل مانده اند و تاثیرات بدی را بر فرهنگ خود شاهد بوده اند. جامعه‎ی آمریکا یکی از این جوامع است.
 
اگر نگاهی به پوشش زنان دهه ی اول و دوم(۱۹۱۰ و ماقبل) داشته باشید، مشاهده می کنید که پوشش آنان با زنان دهه‎ی ۲۰ و ۳۰ تفاوت دارد. این به آن دلیل است که از حدود سال ۱۹۲۰ محصولاتی بر روی پرده های سینمای آمریکا قرار گرفت که در آن زنان برهنه دیده می‎شدند. زنانی که لباس های مردانه می‎پوشیدند.
 
در صورتی که قبل از آن چنین چیزهایی در سینمای آمریکا موجود نبود. حتی تحت تاثیر چنین فیلم هایی تیپ جدیدی در آمریکا باب شد به نام «فلپریسم». فلپرها زنانی بودند که شبیه مردان لباس می پوشیدند. سینما توانست به همین شکل فرهنگ لباس پوشیدن را در میان زنان آمریکایی عوض کند.(برای اطلاعات بیشتر به مطلب «چه کسی ضمانت می کند ایران، آمریکا نشود؟» در سایت تریبون مستضعفین مراجعه کنید.)
 
در جامعه ی ما نیز محصولات رسانه ای بسیاری وجود دارند که در آنها نوع پوشش و لباسی که ترویج می شود به هیچ وجه با فرهنگ جامعه ی ما سازگار نیست. هم اکنون مشاهده می شود که در ایران، پوشش زنان دهه ی ۶۰ و هفتاد با زنان دهه ی ۸۰ و ۹۰ یکسان نیست. شاید بتوان گفت یکی از دلایل بروز چنین تغییری، سریال های تلویزیونی باشد که در دهه ی هفتاد از تلویزیون پخش می شد. در این سریال ها(نظیر سریال همسران، خانه ی سبز و...) زن چادری دیده نمی‎شد. زنان حجاب داشتند اما مانتویی بودند. زن چادری دهه ی ۶۰ و ۷۰ به زن مانتویی دهه ی ۸۰ تبدیل شد. بعد نوبت سینما و تئاتر شد تا زن چادری که مانتویی شده است را دستخوش تغییر کند. دیگر در فیلم های سینمایی روسری بر سر زن ها نیست. جای آن را شال های گل و گشاد و آرایش های غلیظ و آستین های کوتاه و پیراهن مردانه و... گرفته است. و این روال می رود تا... .
 
 
 
به عنوان مثال اخیراً تئاتری به تهیه کنندگی کانون پرورش فکری کودکان نوجوانان ساخته شده است که در آن پوشش مناسبی بر تن بازیگران نمایش نیست. از آنجا که این تئاتر(خانه ی خورشید) مخاطب خود را کودک و نوجوان قرار داده است؛ لذا می تواند این شکل از لباس پوشیدن را برای آنان ترویج کند. سایر تئاترها نیز در حال حاضر فضایی شبیه همین تئاتر دارند که اگر از دیالوگ های مبتذل و زننده ی آنان بگذریم، شکل بدی از پوشش را برای زن ایرانی ترویج می‎کنند.
 
چندی پیش خبر آمد که زنان در تهران با مجوز وزارت فخیمه ی ارشاد کنسرت برگزار می کنند و تکخوانی می کنند! هر روز در دکه های روزنامه فروشی، تصاویر کلوزآپ بازیگران سینما و تلویزیون را می‎بینیم که با صورت های مملو از آرایش بر جلد مجلات و صفحات روزنامه ها نقش بسته است.
 
 
پوسترهای مبتذل فیلم های سینمایی که بر سردر سینماها و بیلبوردهای سطح شهر قرار می گیرند نیز خود منبعی برای اثرگذاری بر جامعه و به خصوص قشر جوان و نوجوان هستند. فیلم های سینمای ایران نیز سوای از مشکلات اینچنینی و مسائل مربوط به پوشش و حجاب، اخیراً دچار نوعی رکاکت کلامی شده اند و تکه پرانی های جنسی در آنها دیده می شود.
 
همه ی این مواردی که ذکر شد چیزهایی است که امروز در فضای فرهنگی-رسانه ای ایران وجود دارد و متأسفانه بنابر استدلال هایی که در این مطلب  ذکر آن رفت، جامعه ی ایران را تحت تاثیر قرار می دهند.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۳ ، ۲۲:۴۸

مناظره و احتجاج، از دیرباز در مجامع فرهنگی مسلمانان رواج فراوان داشته است، بلکه باید گفت: مناظره از همان روزگاران صدر اسلام، که یهود و نصاری، به حضور پیامبر اسلام(ص) می رسیدند، آغاز گشت و رواج یافت.مناظره، موضوعی بسیار با اهمیّت است، ولی امری است بسیار ظریف و حساس و سودمند و گاه زیانبار. اگر به صورتی درست انجام پذیرد، از مهم ترین کارهای علمی، فرهنگی، دینی و سیاسی است و اگر به صورتی غیرصحیح و نامناسب انجام پذیرد، نتیجه عکس خواهد داشت.

تسنیم - در اواخر قرن چهارم، همزمان با عصر شیخ مفید، این دانش رواج فراوان داشته است. مفید نیز، به این مسأله اهمیت بسیار می داده است و بخش عمده ای از زندگانی  خویش را صرف  ترویج این دانش و عمل به آن کرد.

وی، دیدگاه کسانی که مناظره را ناروا می دانستند، نقد کرد و ضرورت و لزوم آن را اثبات کرد و در برخی از کتابهایش، ازجمله: تصحیح الاعتقاد و الفصول المختاره، احتجاج و مناظره را سیره پیامبران و ائمه معصومین(ع) دانسته و روایاتی را نیز در تأیید مناظره از ائمه(ع) نقل می کند و ستایش و عنایت ائمه(ع) را از مناظره کنندگان شیعی، دلیل بر اهمیت آنان به این دانش می داند.

در شکل امروزی، کرسی های آزاداندیشی یکی از جدی ترین مطالباتی است که رهبر فرزانه ی انقلاب همواره مطرح فرموده اند و با وجود این و به رغم مطالبه ی صریح و جدی مقام معظم رهبری، هنوز آن چنان که باید و شاید بدان پرداخته نشده است به گونه ای که نارضایتی حضرت آیت الله خامنه ای از روند برگزاری کرسی های آزاداندیشی را به روشنی می توان در کلام ایشان مشاهده کرد که فرموده اند: «فکر کنید، بگویید، بنویسید، در مجامعِ خودتان منعکس کنید، آن کرسی های آزاداندیشی را که من ۱۰۰ بار با کم و زیادش تأکید کرده ام راه بیندازید و این ها را هی آنجا بگویید. این می شود یک فضا. وقتی یک فضای گفتمانی به وجود آمد، همه در آن فضا فکر می کنند، همه در آن فضا جهت گیری پیدا می کنند، همه در آن فضا کار می کنند.»

استفاده صحیح از شیوه احتجاج می تواند مبانی دین و انقلاب را در تمامی ابعاد آن تقویت نموده و نمادی از هم افزایی فرهنگ و سیاست اسلامی - انقلابی باشد.

درک این حقیقت ما را به فهم چرایی تأثیر بی مانند برخی عالمان این عرصه در حمایت از انقلاب اسلامی و آرمانهای آن آشنا می سازد که افرادی چون علامه طباطبایی، شهید مطهری، علامه جعفری و... بر تارک قله آن قرار دارند و ضرورت بهره مندی از تواناییهای اشخاصی چون آیت الله مصباح یزدی در این خصوص وتربیت افرادی در این زمینه را الزام آور می نماید.

    الف - منظور از احتجاجات و مناظرات معصومان(ع)

احتجاج در لغت به معنای حجت و دلیل آوردن است. در دانش منطق، مراد از احتجاج، حجت آوردن به منظور اثبات یا رد و ابطال نظریه و عقیده ای است.

در میان روایات به احادیث بسیاری برمی خوریم که معصومان(ع) به احتجاج و مناظره پرداخته اند. در این مناظرات که معمولاً با مخالفان، زندیقان و عالمان اهل کتاب بوده است، موضوعاتی چون اصول و فروع دین اسلام، خلافت بلافصل امیرالمؤمنین(ع)، اثبات عصمت و بی گناهی سلسله انبیاء، اثبات وجود خداوند، وحدانیت خداوند و... مورد چالش و احتجاج قرار گرفته است. ابومنصور احمدبن علی بن ابی طالب طبرسی که از محدثان و دانشوران شیعی قرن ششم هجری است، غالب این احتجاجات و مناظرات را در کتابی به نام: «الإحتجاج علی أهل اللجاج» گردآوری کرده است.

معمولاً احتجاجات اهل بیت(ع) به صورت خطبه و نامه انجام می شده است. از مشهورترین خطبه هایی که در این موضوع گنجانده می شود، خطبه ی حضرت زهرا(س) است و نیز می توان گفت که برای نخستین بار پیامبر اکرم(ص) در خطبه ی غدیرخم، در سال دهم هجرت با مخاطبان به شکل ضمنی به احتجاج پرداخت. هم چنین در میان توقیعات رسیده از امام عصر(عج) هم به تعدادی نامه برمی خوریم که در آن ها به روش احتجاج و مناظره سخن گفته شده است.

در احتجاجات و مناظرات اهل بیت(ع) که در حکم روایات و حدیث به شمار می روند، چندان به بحث سندی پرداخته نمی شود؛ زیرا قوت و استحکام متن، خود ارزشمندی و صحت صدور حدیث احتجاجی و مناظره ای را روشن می سازد.

گفتنی است که سیره ی احتجاج نه فقط در زبان معصومان(ع)، بلکه در میان صحابه ی آنان هم رواج داشته است. هشام بن حکم و مؤمن طاق، دو نفر از اصحاب امام صادق(ع) بودند که در احتجاج و مناظره با معاندان بسیار توانا بوده اند.

در میان عالمان شیعه که پس از غیبت صغری آمده اند هم می توان به موارد بسیاری اشاره کرد. در آثار کسانی مانند شیخ مفید، سیدمرتضی، علامه ی حلّی و بسیاری دیگر، مناظرات فراوانی دیده می شود که در موضوعات گوناگون به ویژه امامت به احتجاج و مناظره با مخالفان پرداخته اند.

    ب - اصول مناظره و احتجاج در سیره رضوی(ع)

فراهم شدن زمینه بهره گیری از روش مناظره در دوره سه ساله ولایتعهدی، موجب شد امام رضا(ع) در بالاترین سطح ممکن از این فرصت استفاده نموده و حیله و مکر مامون را به فرصتی استثنایی تبدیل نمایند. احتجاجات حضرت از اصولی پیروی می کرد که برخی از این اصول عبارتست از:

۱- میدان دادن به طرف مقابل

حضرت به رأس الجالوت، پیشوای بزرگ یهودیان فرمود: «تَسْأَلُنی اَوْ اَسْأَلُکَ؟ فَقالَ بَلْ اَسألُکَ وَ لَسْتُ اَقْبَلُ مِنْکَ حَجّةً اِلاّ مِنَ التَّوْراةِ اَوْ مِنَ الْاِنْجیلِ اَو مِن زَبُورِ داوُدَ اَوْ ما فِی صُحُفِ اِبْراهیمَ وَ مُوسی؛ از من می پرسی و یا من از تو بپرسم؟ رأس الجالوت گفت: من از تو می پرسم؛ ولی هیچ دلیلی را از تو نمی پذیرم؛ مگر این که در تورات یا انجیل یا زبور داوود یا صحف ابراهیم و موسی باشد.»

حضرت با این که از اوّل به او میدان داد، در مرحله بعدی نیز از پیشنهاد او کاملاً استقبال کرد و در واقع، میدان را بر او بازتر کرد؛ برعکس، خصم عرصه را بر حضرت ضیق تر کرد و گفت که فقط از منابع مورد قبول خودش حجت می پذیرد با این حال، حضرت به گرمی پذیرفت و فرمود: «لَا تَقْبَلْ مِنِّی حُجَّةً إِلَّا بِمَا تَنْطِقُ بِهِ التَّوْرَاةُ عَلَی لِسَانِ مُوسَیبْنِ عِمْرَانَ(ع) وَ الْإِنْجِیلُ عَلَی لِسَانِ عِیسَیبْنِ مَرْیَمَ(ع) وَ الزَّبُورُ عَلَی لِسَانِ دَاوُدَ(ع)؛ دلیلی از من نپذیر؛ مگر آنچه از تورات که بر زبان موسیبن عمران و آنچه از انجیل که بر زبان عیسیبن مریم و آنچه از زبور که بر زبان داوود آمده است.»

۲- اعطای آزادی کامل به مخالفان

ممکن است به افراد در آغاز مباحثه میدان داده شود ولی در پرسشها محدودیت ایجاد شود و به آن ها اجازه پرسش در حیطه خاص داده نشود اما حضرت ثامن الحجج(ع) کاملاً به مخالف خود آزادی داد و به او اعلام کرد که هرچه می خواهد بپرسد. اکنون به یک نمونه در این باره توجّه شود:
آن حضرت به جاثلیق، پیشوای بزرگ مسیحیان فرمود: «یا جاثَلیقُ! سَلْ عَمَّا بَدَا لَک؛ ای جاثلیق! از آنچه برایت ظاهر می شود (و آنچه می خواهی) بپرس.»

البته این گونه آزادی قائل شدن برای رقیب، از هر کسی بر نمی آید. انسانهای آگاه چون امامان معصوم و آن ها که به علم بی نهایت الهی وصل اند، می توانند چنین مطلبی را شجاعانه اعلام کنند؛ اما دیگرانی که مناظره می کنند دست کم در حیطه بحث مورد نظر باید آگاهی و تسلّط کامل داشته باشند و گرنه نباید به مناظره و احتجاج تن دهند.

۳- انصاف

در مناظره و احتجاج باید طرفین از مرز انصاف و عدالت خارج نشوند و تنها به فکر غلبه و پیروزی از هر راهی نباشند. حضرت رضا(ع) سخت بر این مسأله تکیه داشت و تلاش می کرد هم طرف مقابل و هم خود از حَدّ انصاف خارج نشود.

عمران صابی بعد از این که امام هشتم(ع) اعلان کرد هر کس هر پرسشی دارد بپرسد، برخاست و گفت: «ای عالم مردم! اگر شما (مردم را) دعوت به پرسش نکرده بودی، من اقدام به پرسش نمی کردم.» حضرت فرمود: «اگر در بین جمعیت، عمران صابی باشد، تو همانی؟» عرض کرد: «آری، من همانم.» آن گاه حضرت، یکی از مهم ترین شرایط مناظره را بیان کرد و فرمود: «سَلْ یا عُمْرانُ وَ عَلَیْکَ بِالنِّعْمَةِ وَ اِیّاکَ وَ الْخَطَلَ وَ الْجَوْرَ؛ ای عمران! بپرس و بر تو لازم است که انصاف به خرج دهی و از مغالطه کاری و ستمگری پرهیز کنی.»

محمد بن عبدالله خراسانی خادم حضرت(ع) می گوید: مردی از زنادقه بر امام رضا(ع) وارد شد؛ در حالی که گروهی نزد حضرت بودند. حضرت ابوالحسن(ع) فرمود: «آیا این گونه نمی بینی اگر سخن، سخن شما باشد (و خدا و قیامتی در کار نباشد) در حالی که او (خدا) چنان که شما می گویید نیست، آیا این گونه نیست که ما و شما از نظر راه یکسان هستیم و روزه گرفتن و نماز خواندن به ما ضرر نمی رساند.» پس او ساکت شد. آن گاه حضرت ادامه داد و فرمود: «اگر سخن، سخن ما باشد - و او همان گونه باشد که ما می گوییم، آیا شما هلاک نشده اید و ما نجات نیافته ایم؟»

۴- حوصله و سعه صدر کامل

وقتی «حسین بن قِیاما» از رؤسای واقفیه (و هفت امامیها) نزد امام رسید، بی ادبانه گفت: «تو امامی؟» حضرت فرمود: «آری.» گفت: «به راستی من خدا را شاهد می گیرم که تو امام نیستی.»

حضرت بدون آن که ناراحت شود، مدتی طولانی به زمین خیره شد؛ آن گاه به حسین رو کرد و فرمود: «چه کسی به تو تعلیم داده و گفته است که من امام نیستم.» گفت: «از امام صادق(ع) روایت شده است که امام عقیم نیست؛ ولی تو به این سن (بالا) رسیده ای و هنوز فرزندی نداری.» راوی می گوید: «حضرت رضا(ع) باز سر به زیر انداخت و بیش تر از قبل به زمین خیره شد.» آن گاه سر برداشت و فرمود: «اِنّی اُشْهِدُ اللهَ اَنَّهُ لایَمْضیِ الاَْیّامُ وَ اللَّیالی حَتّی یَرْزُقَنِی اللهُ وَلَدا مِنّی؛ خدا را شاهد می گیرم که شب و روزهای (زیادی ) نخواهد گذشت؛ مگر آن که خداوند، فرزندی را روزی من می کند.» عبدالرحمان بن ابی نجران می گوید: «از روزی که حضرت آن سخن را گفت، شماره کردم. کم تر از یکسال گذشت، سپس خداوند، ابوجعفر «جواد(ع)» را به او عنایت فرمود.»

۵- استفاده از مقبولات طرف گفتگو

دو نمونه در این مورد اشاره می کنیم:

اول: حسن بن محمد نوفلی می گوید: به حضرت خبر دادم، مأمون، اصحاب ادیان و مذاهب را جمع کرده و از شما دعوت نموده است که با آنان مناظره کنی. حضرت فرمود: «می دانی که مأمون چه زمانی از این عملش پشیمان می شود؟ زمانی که احتجاجهای من را با اهل تورات، با توراتشان و با اهل انجیل با انجیلشان و با اهل زبور با زبورشان و بر صابئین با عبرانیشان و بر طرفداران هربذه با فارستیشان و... بشنود.»

دوم: مأمون به جاثلیق گفت: «این، پسر عمویم علی، فرزند موسی بن جعفر از فرزندان فاطمه، دختر پیغمبر و فرزند ابی طالب است. دوست دارم با او احتجاج کنی و سخن بگویی و انصاف دهی.»

جاثلیق گفت: «ای امیرمؤمنان! چگونه با مردی احتجاج کنم که او با من احتجاج می کند با کتابی که من منکر آن هستم و با پیامبری که من به او ایمان ندارم.»

حضرت رضا(ع) فرمود: «ای مسیحی! اگر من با انجیلت با تو احتجاج کنم، آیا اقرار می کنی؟»
گفت: «آیا من توان دارم آنچه را انجیل به آن نطق کرده انکار کنم؟! آری، به خدا بر خلاف میلم، اقرار می کنم.»

آن گاه حضرت از افرادی که در آنجا بودند خواست بخشهایی از انجیل را بخوانند که بر نبوت حضرت محمد(ص) دلالت دارد. رأس الجالوت، قسمتی از سفر سوم را خواند که به نام محمد(ص) تصریح داشت. حضرت به جاثلیق فرمود: «ای مسیحی! تو را به حق عیسی و مادرش سوگندت می دهم آیا متوجه شدی که من به انجیل آگاهم؟» گفت: «بله.»

همین طور امام هشتم(ع) در برخورد با رأس الجالوت بخشهایی از تورات را خواند؛ به گونه ای که رأس الجالوت از تلاوت، بیان و فصاحت او تعجب کرد تا به نام محمد(ص) رسید، رأس الجالوت گفت: «آری. این احمد و ایلیا و دختر احمد و شُبَّر و شُبَیْر هستند که تفسیرش به عربی محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین می شود.»

جاثلیق و رأس الجالوت، وقتی از آگاهی حضرت رضا(ع) به تورات و انجیل آگاه شدند، گفتند: «به خدا قسم، چیزی برای ما آوردی (و دلیلی اقامه کردی) که توان رد آن را نداریم؛ مگر این که تورات و انجیل و زبور را انکار کنیم.»

۶- احتجاج با زبان طرف مناظره

هر زبان، ظرفیتها و لطافتهایی دارد که فقط اهل آن، متوجه می شود. در مناظره ها خوب است کسانی وارد عرصه شوند که با زبان مقابل، کاملاً آشنایی داشته باشند و وجود مترجم و واسطه، خیلی مثمرثمر نیست.

یکی از شیوه های امام هشتم(ع) این بود که با هر کسی مناظره می کرد، با زبان خود او سخن می گفت. شاهد این ادعا، مطلبی است که نقل می کنیم:

در سفری که حضرت به بصره داشت، عمرو بن هدّاب به امام هشتم(ع) رو کرد و گفت: «محمد بن فضل  هاشمی چیزهایی از شما گفته است که دلها زیر بار آن نمی رود.» حضرت فرمود: «چه گفته است؟» عمرو گفت: «به ما خبر داده است که به تمامی آن چیزی که خدا نازل فرموده است، آگاهی داری و با تمامی زبانها و لغات آشنا هستی.» حضرت فرمود: «محمد راست گفته است و من به او خبر دادم. پس بیایید سؤال کنید.» عمرو گفت: «من، قبل از همه با زبانها و لغات امتحان می کنم. این رومی است و این هندی و این فارسی و این  ترکی. پس آن ها را احضار کرد.» حضرت فرمود: «فَلْیَتَکلَّمُوا بِما اَحَبُّوا اَجِبُ کُلَّ واحِدٍ مِنْهُمْ بِلِسانِهِ اِنْ شاءَ الله؛ پس سخن بگویند آنچه دوست دارند تا هر کدام را با زبان خودشان جواب دهم ان شاء الله.» هر یک از آن ها مسأله ای با زبان خویش پرسیدند. پس حضرت با زبان خود آن ها و لغاتشان جواب داد. مردم متحیر شدند و با تعجب، اقرار کردند که آن حضرت، نسبت به لغات و زبان آن ها فصیح تر است.

۷- استفاده از شیوه جدال احسن

گاه خصم، مطالبی را در باطن قبول دارد؛ ولی حاضر نیست به آن اعتراف کند و لازم است مناظره کنند. در این مورد باید از اصل غافلگیری بهره برداری کرد و خصم را به اعتراف وادار نمود.

حضرت رضا(ع) در مواردی از این اصل در مناظره استفاده کرده است؛ ازجمله این که آن حضرت به جاثلیق فرمود: «یا نَصْرانِیُّ! وَالله ِ اِنّا لَنُؤمِنُ بَعیسَی الَّذی آمَنَ بِمُحَمَّدٍ وَ ما نَنْقِمُ بِعیساکِمُ شَیْئا اِلاَّ ضَعْفَهُ وَ قِلَّةَ صِیامِهِ وَ صَلاتِهِ؛ ای مسیحی! به خدا قسم ما ایمان به عیسایی داریم که به محمد(ص) ایمان آورد و ما ایرادی بر عیسای شما نداریم؛ جز ضعف و کمی روزه گرفتن و نماز خواندن او.» جاثلیق گفت: «به خدا سوگند! علمت را فاسد و امرت را ناتوان کردی. من گمان داشتم که تو داناترین مسلمان هستی.»

حضرت فرمود: «چگونه؟» وی پاسخ داد: «گفتی عیسی ضعیف و کم روزه و کم نماز بود؛ حال آن که عیسی  یک روز هم افطار نکرد و شب هرگز نخوابید و همیشه روزه دار و شبها (در حال نماز) بیدار بود.»

حضرت فرمود: «فَلِمَنْ کانَ یَصُومُ وَ یُصَلّی؟؛ (اگر عیسی خداست ) پس برای چه کسی روزه می گرفت و نماز می خواند؟»

جاثلیق لال و منطقش قطع شد.

این کار در واقع، استفاده از غفلت جاثلیق بود و از زبان خود او اقرار گرفت که عیسی بنده خدا بوده است، نه خدا.

نمونه ای از این روش در سیره علما

علما و بزرگان ما نیز گاهی از این اصل بهره برده اند. در این باره به این داستان توجه کنید:

روزی سلطان الجایتو بر اثر خشم، یکی از همسرانش را سه طلاقه کرد و بعد پشیمان شد؛ ولی طبق مذاهب چهارگانه اهل سنت، زن بر او حرام شده بود و دیگر حق رجوع نداشت و باید زن با مردی به عنوان محلّل ازدواج می کرد و بعد از طلاق، می توانست با او ازدواج کند.

شاه از این حکم به شدّت ناراحت شد. یکی از وزرا گفت: «عالمی است در حلّه عراق به نام علاّمه حلّی که این طلاق، طبق نظر او باطل است.» سلطان، نامه ای نوشت و او را به مقر حکومت احضار کرد؛ ولی با اعتراض علمای  اهل سنت رو به رو شد. آن ها گفتند: «مذهب علاّمه، باطل است؛ چون رافضی است و عقل ندارد.»

علاّمه، همراه نامه و قاصدان به سلطانیه رفت و هنگام ورود، کفش خود را به  دست گرفت. بعد از سلام، کنار شاه نشست. علمای حاضر گفتند: «نگفتیم که این عالم شیعه، ضعف عقل دارد؟» شاه گفت: «علت رفتار او را از خودش بپرسید.» علما گفتند: «چرا هنگام ورود در برابر شاه خم نشدی و آداب مجلس را مراعات نکردی؟» علاّمه پاسخ داد: «پیامبر اسلام(ص) عالی ترین مقام حکومت را داشت. مردم فقط به او سلام می کردند؛ نه این که بر او سجده کنند. قرآن در آیه ۶۱ سوره نور می فرماید: «هر گاه بخواهید به خانه ای وارد شوید، سلام کنید که این تحیّت و سلام، برکتی نیکو از جانب خداست» و همه علما اتفاق دارند که سجده برای غیر خدا جایز نیست.» گفتند: «چرا ادب را رعایت نکردی و مستقیم، نزد شاه رفتی و کنار وی نشستی؟» جواب داد: «در مجلس جز در کنار شاه، جای خالی نبود.»

گفتند: «چرا کفشهای خود را همراه آوردی؟» علاّمه گفت: «ترسیدم پیروان مذهب حنفی آن را بدزدند؛ چنان که ابوحنیفه کفش رسول خدا(ص) را دزدید.» علمای حنفی گفتند: «این تهمت است. در زمان رسول خدا(ص) هنوز ابوحنیفه متولد نشده بود.»

علاّمه گفت: «مرا ببخشید. شافعی، این دزدی را انجام داده بود.» علمای شافعی با عصبانیت بانگ برآوردند: «تهمت نزن. شافعی، سالها پس از رحلت پیامبر به دنیا آمد.» علاّمه گفت: «پس احمد حنبل یا مالک این عمل را انجام داده است.» علمای مالکی و حنبلی پاسخ مشابهی دادند.
در این هنگام، علاّمه به سلطان رو کرد و گفت: «دانستی که به اعتراف خود علمای اهل سنّت، هیچ یک از رؤسای  چهار مذهب، در زمان پیامبر نبوده اند و این بدعتی است که ساخته اند و اگر مجتهدی اعلم از آن چهار نفر باشد؛ ولی فتوایش خلاف آن ها باشد، به فتوایش عمل نمی کنند.»
شاه پرسید: «آیا به راستی هیچ کدام از پیشوایان مذاهب چهارگانه در زمان رسول خدا(ص) نبوده اند؟» آن ها گفتند: «آری، ای سلطان!» علاّمه ادامه داد: «شیعیان پیرو امیرمؤمنان علی(ع) هستند که جان پیامبر و پسر عمو و برادر و وصی (و در زمان ) او بوده است.»

سلطان گفت: «از این حرفها بگذر. من شما را برای این احضار کرده ام که مسأله سه طلاقه بودن همسرم را حل کنی آیا سه طلاقه کردن زن در یک مجلس روا است؟»

علاّمه گفت: «آیا دو مرد عادل، شاهد طلاق شما بوده اند؟» شاه جواب داد: «نه.» علاّمه ادامه داد: «بنابراین، یکی از شروط طلاق، محقق نشده و همسرتان بر شما حلال است.»

شاه خدابنده پس از مجاب شدن علمای اهل سنّت و رسیدن به آرزوی خویش در همان مجلس، مذهب تشیع اثنی عشری را پذیرفت و آن رااعلام کرد. از آن پس علاّمه، سخت مورد علاقه سلطان محمد خدابنده قرار گرفت و از امکانات حکومت به نفع اسلام و توسعه تشیع بهره برد.

۸- اقناع مخالف

مناظره گر باید آن چنان در مناظره قوی باشد که تمام راهها را بر مخالف ببندد و کاملا او را با ادله محکم و قابل قبول قانع کند.

حضرت رضا(ع) در مناظرات خود از چنین شیوه ای برخوردار بود. بدین سبب، مخالفان کاملاً قانع می شدند و برخی از آن ها نیز هدایت می یافتند؛ چون زمینه هدایت در آنان بود.

یک- عمران صابی، مناظره ای طولانی با حضرت رضا(ع) دارد. نوفلی می گوید که سؤال و جواب بین امام رضا(ع) و عمران صابی طولانی شد و حضرت او را در اکثر مسائل، مجاب کرد تا رسید به آنجا که گفت: «ای آقای من! شهادت می دهم تو چنان هستی که وصف کردی؛ ولی یک مسأله باقی مانده است.»

مسأله بعدی و آخرین مسأله را پرسید و حضرت به خوبی پاسخ داد. آن گاه گفت: «آقای من! فهمیدم و شهادت می دهم که خدا چنان است که شما وصف و به یگانگی توصیفش کردی و این که محمد بنده ای برانگیخته بر هدایت و دین حق است.» آن گاه رو به قبله به سجده افتاد و اسلام آورد. وقتی متکلمان، حالت عمران را دیدند که هیچ گاه در جدل مغلوب نشده بود به امام رضا(ع) نزدیک نشدند.

دو- رأس الجالوت، پیشوای یهودیان وقتی کاملاً قانع شد، گفت: «به خدا قسم! ای پسر محمد! اگر ریاست عامّه ام بر تمام یهودیان نبود، به احمد ایمان می آوردم و فرمان تو را اطاعت می کردم.»

معلوم می شود رأس الجالوت از نظر ادله کاملاً قانع شده و حقانیت دین محمد(ص) برای او روشن شده بود؛ ولی ریاست طلبی و دنیادوستی به او اجازه نداد که به حضرت ایمان آورد و مسلمان شود.

سه -ابویعقوب بغدادی می گوید که ابن سکّیت، پرسشهایی درباره راز اختلاف معجزات پیامبران پرسید و حضرت، جواب کامل و قانع کننده ای داد. ابن سکّیت مرتب می گفت: «وَالله ِ ما رَأَیْتُ مِثْلَکَ قَطُّ؛ به خدا قسم هرگز مانند تو ندیدم.»

۹- تربیت مناظره گران توانمند

یکی از امور مورد اهتمام حضرت در مناظره ها، کادرسازی بود. خوب است آن ها که در فن مناظره تخصص دارند، این فن را به دیگران تعلیم دهند تا در نبود آنان، دیگران ادامه دهنده راهشان باشند.
حضرت رضا(ع) پس از آن که عمران صابی مسلمان شد، روی او سرمایه گذاری و او را برای مناظره با مخالفان آماده کرد.

حضرت ثامن الحجج(ع) غلامش را به دنبال عمران صابی فرستاد و او را احضار کرد. حضرت به وی مرحبا گفت و لباس و خلعتی بر او پوشاند و ده هزار دینار نیز به وی صله داد. راوی می گوید: «بعد از این قضیه، کار عمران این بود که متکلمان، نزد او جمع می شدند. پس او دلایل آنان را ابطال می کرد.»

بدین طریق، شاگردان، فن مناظره را می آموختند و کادرسازی صورت می گرفت .

    ج- کرسی های آزاد اندیشی، جلوه ای نوین از احتجاج و مناظره

راه اندازی کرسی های نقد و نظریه پردازی و آزاد اندیشی ازجمله موضوعات بنیادی و مبنایی است که رهبر انقلاب از همان سال های آغازین دهه هشتاد در پاسخ به نامه جمعی از فضلای حوزه علمیه قم مورد توجه قرار دادند و در مناسبت های مختلفی که با استادان، دانشجویان و طلاب و فضلای حوزه و دانشگاه دیدار داشتند، اهمیت این موضوع را تبیین و بر اجرای آن تأکید می کردند. 

متأسفانه این مطالبه رهبری با وجود پیشینه ارزشمند نقد و آزاد اندیشی در حوزه ها که مراکز کهن و قدیمی جامعه ما هستند، آن چنان که باید دنبال نشد تا آن جا که به تازگی در دیدار نخبگان از آن گلایه کردند. البته طی این سال ها شورای عالی انقلاب فرهنگی هیئت حمایت از کرسی های نقد، مناظره و نظریه پردازی را راه اندازی و تأسیس کرده و تا کنون کرسی های متعدد نظریه پردازی و نوآوری را تشکیل داده و نظریه های نویی را مورد تأیید قرار داده است. اما در کنار این کرسی های نظریه پردازی که به استادان و اندیشمندان حوزه و دانشگاه و عرصه تولید علم مربوط می شود، کرسی های آزاد اندیشی که بیشتر به عرصه دانشجویی و فضای کلی  حوزه و دانشگاه ارتباط پیدا می کند و هدف آن پاسخ گویی به شبهات در یک فضای علمی و گفتمان سازی است، نمود و ظهور و بروزی نداشته است و با وجود برگزاری بیش از هزار کرسی آزاد اندیشی در مؤسسات و مراکز آموزش عالی، تأثیر قابل توجهی در فضاهای علمی در پی نداشته است.

    د - بایسته های بهره گیری از احتجاج در قالب کرسی های آزاد اندیشی

با توجه به آنچه ذکر شد نکاتی برای دغدغه داران تحکیم ابعاد مختلف دین و انقلاب اسلامی آشکار می گردد، مانند:

۱. از این دست شبهات در زمان ما با تغییر رنگ و قیافه، مطرح می  شوند لذا برای پاسخگویی به آن ها می  توان با مددگیری از تفسیرهای با طراوت معصومان به شیوه  ای صحیح و امروزی اقدام کرد.

۲. بهره گیری از روش جدل، فرع بر احاطه مناظره گر بر مقدمات پذیرفته شده از سوی خصم است. پس باید در هر زمانی مبانی و پیش فرض  های فرهنگ بیگانه را شناخت و به کار گرفت.

۳- فرهنگ و ادب مناظره ازجمله متانت، استواری، خلوص نیت و توجه دائم به آستان ربوبی را باید از امام(ع) آموخت.

۴- کادرسازی وتربیت افرادی برای این موضوع امری ضروری می باشد.

۵- این امر مطالبه جدی رهبر معظم از دست اندرکاران فضاهای علمی و اساتید و مجموعه حوزویان و دانشگاهیان می باشد.

۶- دقت در اهداف و شرایط لازم برگزاری این کرسی ها از کج فهمی و سوءاستفاده از آزادی جلوگیری نموده و از ایجاد بستر مسمومی رها و بی  در و پیکر به نام آزاد اندیشی جلوگیری خواهد نمود.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۹۳ ، ۲۱:۰۵

حجت‌الاسلام ابوالفضل ساجدی عضو هیأت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) در گفت‌وگو با خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس در خصوص دلایلی که سبب شد تا از قدیم‌الایام بعضی از افراد به طور کلی نگاه خرافی نسبت به دین داشته باشند، گفت: این موضوع ریشه در نگرش‌های دین‌گریزی غرب دارد؛ با توجه به اینکه دین یک روند نزولی در غرب داشت و در دورانی که مسیحیت نیز در قرون وسطی حاکم بود و در بُعد نظری دچار مشکلاتی شد و مورد تحریف قرار گرفته بود تعارضاتی با علم و با نظریات عقلانی پیدا کرد و در عمل، مسیحیت به مبارزه با علم و اندیشمندان پرداختند و یک چهره بسیار منفی از خود بر جای گذاشت.

 
وی عنوان کرد: به تدریج این موضوع سبب شد که نگاه‌ها نسبت به دین، منفی شود و در دوران بعد از قرون وسطی که دوران رنسانس نام دارد دورانی بود که یک عقل‌گرایی حاکم شد و عده‌ای علیه مسیحیت اعتراض کردند و از درون آنها پروتستان‌ها به میدان آمده و جریانی را علیه کاتولیک‌ها به راه انداختند و به شدت کاتولیک را مورد نقد قرار دادند. در واقع زمینه گریز از دین و نگاه منفی به دین از این زمان شروع شد و هرچه علم در غرب پیشرفت کرد مسیحیت کم‌رنگ شد و باعث شد نگاه به دین یک نگاه خرافی شود.
 
عضو هیأت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) تصریح کرد: حقیقتاً باید نسبت به مسیحیت، نگاه خرافی وجود داشته باشد چرا که نه تنها اندیشه‌های آن قابل دفاع نیست بلکه مسیحیت نتوانسته در عمل هم موفق باشد از این رو علمای علوم انسانی در غرب، نسبت به دین نگاه منفی پیدا کردند و هرچه در دین بود را خرافه پنداشتند و این ماجرا تا نیمه قرن بیستم ادامه پیدا کرد.
 
وی اظهار داشت: در دوران مدرنیسم علاوه بر اینکه عقل‌گرایی، تجربه‌گرایی و انسان‌‌مداری ضد خدا، انسان مداری نفی‌کننده خدا رواج یافت در عین حال تکنولوژی هم اضافه شد و هرچه پیشرفت حاصل می‌شد همه اینها را مدیون علم می‌دانستند و آن را ضد دین تلقی می‌کردند و بر این باور بودند که اگر می‌خواهیم پیشرفت کنیم باید دین را کنار بگذاریم و دین یک امر خرافی است همچنین این نگاه موجب شد برخی از روانشناسان و جامعه‌شناسان در دوران مدرنیسم نگاه منفی به دین داشته باشند.
 
ساجدی گفت: اگر ما امروزه علوم انسانی غرب را نقد می‌کنیم یکی از نقدهای ما به خاطر همین مسئله است که این نوع نگاه غرب بر اساس مشکلاتی بود که مسیحیت داشته و موجب رقم خوردن نگاه منفی به دین شده است و به همین دلیل غرب، دین را امری خرافی تلقی می‌کند در حالی که ما خرافه را به این معنا نمی‌پذیریم چراکه دین اسلام اولاً دارای مبانی عقلی است و مبانی آن برخلاف دین مسیحیت که می‌گوید ابتدا ایمان بیاور بعد بفهم، اسلام می‌گوید اول بفهم و بعد ایمان بیاور و فرد مسیحی باید ابتدا تثلیث را بپذیرد و ما می‌گوییم تا مبنای عقلی نداشته باشیم اصلاً به دین ورود پیدا نمی کنیم.
 
وی خاطرنشان کرد: بسیاری از آموزه‌های فقهی دین اسلام قابل اثبات و تأیید عقلانی و تجربی است و حتی بسیاری از این امور در پایان‌نامه‌های طلاب مورد تحقیق و بررسی تجربی قرار گرفته و تحقیقات میدانی نیز در این خصوص انجام شده است. از طرف دیگر چون توانایی‌های ما محدود است سراغ وحی می‌رویم وحی مکمل عقل انسان است، وحی به منزله چراغی است و مواردی را برای ما روشن می‌کند که عقل و علم نمی‌تواند در آنجا ورود پیدا کند مانند رابطه فیزیک و متافیزیک، رابطه دنیا و آخرت، ابعاد پیچیده درونی انسان، رابطه بینش و گرایش و کنش و نفس و ... .
 
عضو هیأت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) ابراز داشت: اصولاً اسلام برای خرافه ستیزی و برای آشکار کردن آموزه‌های غلط نازل شد. به طور مثال اسلام، دیدگاه‌های اشتباه مسیحیت را از زن و دیدگاه‌های نادرست را در تمامی کتاب‌های آن دوران کنار زد. بنابراین باید توجه داشته باشیم کسانی که نگاه خرافی به دین دارند این نگاه آنها ریشه در شکست‌های مسیحیت و مغرب زمین دارد. اسلام نه تنها مانع پیشرفت نیست بلکه اسلام تمدن‌ساز است اسلام می‌تواند تمدن را تولید کند و مشوق علم و دانش و پیشرفت و تکنولوژی باشد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۹۳ ، ۲۱:۰۳

اخیر کتابی با عنوان «شهر گمگشته» توسط نشر «هرمس» با نویسندگی و را مورد بررسی قرار می دهد. ساعدی نویسنده و نمایشنامه‌نویس قبل انقلاب است که گویا در «شهر گمگشته» قرار است فعالیت های مخربانه و ضذانقلابی او به فراموشی سپرده شود.

 
مولف در پیشگفتار کتاب پس از اشاره به سابقه آشنایی‌اش با ساعدی نوشته است: «سال های پیدایش نسلی که من به آن تعلق داشتم مقارن با سال های پایان تجربه فکری نسل ساعدی بود. نسل ما، که زاده روزگار انقلاب بود، در مقطعی سوار قطار تاریخ تجارب نو در این سرزمین شده بود که ساعدی و هم نسلانش در حال پیاده شدن از آن بودند. زمانی هم که در حال سبک سنگین کردن ابعاد این گذشته نزدیک بودیم، ساعدی و ساعدی ها یا داشتند غبار آن آوار سنگین را از بر و دوش خود می تکاندند یا به تلخکامی روی در نقاب خاک کشیده بودند. نسل اول انقلاب، پیش از آن‌که با آثار و نوشته های نویسنده ای مثل غلامحسین ساعدی آشنا شود، با حاشیه های سیاسی پیرامون او مواجه شده بود...»
 
شهر گمشده با سال شمار زندگی غلامحسین ساعدی آغاز می‌شود و بعد با مقدمه‌ای ادامه می یابد که حبیبی در آن می گوید: «غلامحسین ساعدی دستاورد جریان روشنفکری نامتعادلی بود که طی حدود نیم قرن، از پرستش غرب به نفرت از آن رسیده بود. این عدم تعادل، حاصل شوک روانی ناشی از حضور ناگهانی ایرانِ جامانده از قافله مدرنیسم در جمع بازیگران قدرتمند جهان جدید بود... جان ناآرام، پرشور، و شتابزده غلامحسین ساعدی نیز ریشه در روح کلی یک تاریخ ناآرام، بی اعتدال و پریشان داشت. ساعدی از پرکارترین نویسندگان معاصر ایران است. او در نوشتن پر کار بود، چون احساس می کرد نوشتن تنها چیزی است که می‌تواند روح بی قرار و شتاب‌اندیش او را در این دنیا آرام کند. البته، او هرگز به این آرامش دست نیافت. زیرا هیچ یک از رویاهای ذهن رمانتیک و خیال‌پرداز نسل او با آنچه در جهان واقع روی می‌داد، انطباق نمی‌یافت.»
 
ساعدی را بیشتر در زمره طیف روشنفکران مدعی تفکرات و منش لیبرالی غرب می شناسند که برای تقابل با قشر روحانیت که مبنای فکری‌شان بر اساس اسلام عزیز و فقه پویای شیعه بوده و هست، سعی کردند با ترویج تفکرات منحط و زنگ‌زده خودشان در میان مردم و در بحبوحه سال‌های ابتدایی پیروزی انقلاب به خیال خودشان کلاهی از این نمد برای خودشان بسازند!
 
شهرت ساعدی بیش از آنکه به نویسندگی اش بازگردد، به هتک حرمت و اهانت هایش به بنیانگذار کبیر انقلاب باز می گردد. نویسنده ای که سرانجام در سال ۱۳۶۴ در   پاریس در گذشت و در گورستان پرلاشز در کنار همفکرانش نظیر صادق هدایت به خاک سپرده‌شد.
 
این کتاب در پنج بخش با نام‌های آرزوهای بزرگ، کابوس شکست، شکوفایی، طغیان و تردید و پایکوبی مرگ تنظیم شده که هر یک از بخش ها شامل سه فصل می‌شود.
 
کتاب «شهر گمشده» نوشته محمدحسن حبیبی از سوی انتشارات هرمس به چاپ رسیده و به قیمت ۱۵ هزار تومان به بازار کتاب راه یافته است.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۹۳ ، ۲۱:۰۱